چرا گفتگوهای درونی منفی شکل میگیرند؟
گفتگوهای درونی منفی یکی از مسائل شایع در میان بسیاری از انسانها میباشد و دلیل اصلی این موضوع انتظاراتی است که ما از خود یا دیگران داریم که در صورت برآورده نشدن آن انتظار به سرزنش خود یا آنها میپردازیم و اینجاست که گفتگوی درونی منفی شکل میگیرد. مانند اینکه: من آدم بدبختی هستم، میدونم دوسم نداره و …
حالا اصلا چرا باید این انتظار به وجود آید که اگر برآورده نشد، خود یا دیگران را در ذهن سرزنش کنیم؟
علت این مساله به قضاوتهای ما نسبت به خود یا دیگران باز میگردد. یعنی یک قضاوت اولیه باعث شکلگیری این انتظار در ما شده است.
به عنوان مثال در نوبت انتظار برای ملاقات پزشک مشاهده کردهایم که تعداد زیادی تابلوی تقدیر و تشکر از این پزشک بر روی در و دیوار نصب شده است و اینجا شروع به قضاوت کردهایم: عجب دکتر برجستهای، حتما خیلی هم مودبانه صحبت میکند، پس باید حواسم به مدل حرف زدنم باشد و اینجا یک انتظار در ما شکل گرفته است.
حالا زمانیکه وارد اتاق پزشک میشویم، به یکباره پزشک خیلی صمیمانه و با ادبیات بسیار معمولی و حتی اصطلاحات رایج میان عوام از ما استقبال میکند و اینجاست که یکباره احساس بدی پیدا میکنیم و به اصطلاح جا میخوریم و در درون به خود می گوییم:
مگه قحطی دکتر بود که تو اینجا اومدی؟ مشخصه که این دکتر بار علمی نداره و یا اینکه: خدا شانس بده، معلوم نیست دکتری که حتی حرف زدن بلد نیست، چطوری مدرک پزشکی گرفته … و اینجا جامعه را سرزنش میکنیم که هرکس در آن به راحتی میتواند مدرک بگیرد.
این روند همینطور ادامه پیدا میکند و حال ما بدتر و بدتر میشود، در حالیکه به طور کلی قضاوت اولیه ما اشتباه بوده است. اینکه هر پزشکی که تابلوهای تشکر زیاد روی دیوار مطبش نصب شده باشد نباید مانند افراد عادی حرف بزند، یک قضاوت اشتباه بوده است که باعث شکلگیری یک انتظار در ما شده که چون این انتظار برآورده نشده است، حالا احساس بدی داریم.
این گفتگوهای درونی منفی باعث پیچیدهتر شدن مشکلات ما در زمینههای مختلف زندگی میشوند و رفته رفته از حالت تعادل خارج میشویم و احساس منفی نسبت به خود یا دیگران هر روز در وجودمان بیشتر تقویت میشود.
در حالیکه افرادی که گفتگوهای ذهنی مثبت با خود دارند، به آرامش و تعادلی دلپذیر در زندگی میرسند.
بسیاری از انسانها برای رهایی از این گفتگوهای درونی منفی، بجای پرداختن به اصل موضوع، به مسائل فرعی پناه می برند مانند کار بیش از اندازه تا به خیال خود حواسشان پرت شود و آن گفتگوی ذهنی فراموش گردد، در حالیکه ثابت شده است که این گفتگوها میتوانند هر روز بیشتر و بیشتر شوند و فرار از آنها چیزی را حل نمیکند.
چگونه با گفتگوهای درونی منفی مقابله کنیم؟
برای مقابله با گفتگوهای درونی منفی باید به این مساله توجه کنیم که در هر گفتگوی درونی، سه عامل در کنار یکدیگر قرار میگیرند:
- رویداد
- تفسیر
- احساس
مثلا شما در محل کار خود هستید و به یکباره به یاد میآورید که قرار است برای شخصی دیگر که اتفاقا خیلی هم عجله دارد، یک جابجایی وجه انجام دهید و فرصت هم ندارید.
با همسر خود تماس میگیرید و از او میخواهید او اینکار را بجای شما انجام دهد و او هم قبول میکند.
یکساعت بعد متوجه میشوید همسرتان فراموش کرده است که اینکار را انجام دهد.
با او تماس میگیرید و او میگوید: حواسم نبود. تا چند دقیقه دیگر این کار را انجام میدهم (رویداد که همان فراموشی همسر میباشد). شما گوشی را قطع میکنید و بلافاصله این جملات را به خود میگویید:
اگه برام احترام قائل بود…گفتگوهای درونی منفی
واقعا دوسم داره؟
عجب آدم بی فکریه… (تفسیر ایجاد شده از رویداد شکل گرفته) و بلافاصله احساسی منفی در شما شکل میگیرد مانند: عصبانیت، حس بدبختی و … (احساس منفی حاصل از تفسیر)
بنابراین رویداد، موردی است که شخص یا چیز دیگری در آن نقش داشته است. قضاوت ما از رویداد اتفاق افتاده تفسیرمان را شکل میدهد و نتیجه تفسیر نسبت به رویداد، احساس ما را شکل میدهد.
از آنجاییکه این ۳ عامل به سرعت و پشت سر هم اتفاق میافتند، ما نمیتوانیم آنها را از یکدیگر تفکیک کنیم و اینجاست که حال ما خراب و گفتگوهای منفی درونی هم شدیدتر میشوند تا جاییکه از تعادل روانی خارج میشویم.
در حالیکه اگر عمل تفکیک را انجام دهیم، این گفتگوهای منفی درونی از ابتدا شکل نخواهند گرفت.
در مثال بیان شده باید اینگونه به خود بگوییم: تنها اتفاق واقعی تاخیر در جابجایی پول است، اینکه میگویی همسرت تو را دوست ندارد تفسیر توست و شاید کاملا غلط باشد.
این مساله باعث میشود که ما بتوانیم تفسیر مناسبی از رویداد انجام گرفته داشته باشیم و در نتیجه احساسات منفی هم شکل نگیرند.
بنابراین لازم است تا این کار را با همه گفتگوهای منفی درونی خود انجام دهیم، یعنی تفکیک صحیح میان رویداد و تفسیر که طبیعتا بر روی احساس هم اثر خواهد گذاشت.
حتی در رابطه با موضوعاتی که به خودمان مربوط است، مانند زمانیکه مثلا به خود میگوییم:گفتگوهای درونی منفی
امروز هم گذشت و هیچ کاری نکردم. خیلی تنبل و بی عرضهام و به یکباره مثلا تپش قلب به سراغمان میآید.
حالا اگر تفکیک درستی انجام دهیم به خود میگوییم: تنها اتفاق واقعی این است که امروز گذشت و کاری انجام نشد.
این که میگویم بی عرضهام، تفسیر من است که درست هم نیست.
من میتوانم حالا فکر کنم که برای فردا چه کارهایی انجام دهم که جبران امروز را هم بکنم. به این ترتیب نه تنها دیگر گفتگوهای منفی شکل نمیگیرد، بلکه احساس بدی هم نخواهیم داشت.
مهم این است که این تمرین را برای خود به صورت یک عادت در آوریم تا رفته رفته تمامی گفتگوهای منفی درونی را از بین ببریم.
برای دریافت فایل صوتی این مقاله به همراه ۹ درس آموزشی رایگان دیگر، بر روی دکمه زیر کلیک کنید.
نویسنده: مهدی عرب زاده مدرس nlp
منبع: آکادمیک NLP
- تمرکز روی مقصر دانستن دیگران
- ۵ راهکار غلبه بر ترس از شکست با NLP
- تکنیک درست نوشتن کلمات با NLP
- اثرات کلمهی اما
- تکنیک NLP برای استفاده از موسیقی
- استراتژیهای NLP برای بیدارشدن سریع در صبح
- به دست گرفتن اختیار زندگیتان
- تکنیک NLP | احساسات خوب را تقویت کنید
- شفقت به خود با تکنیکهای NLP
- ۵ مهارت حل مساله در nlp
- ۲۰ اقدام کوچک که توسط یک مربی زندگی توصیه می شود
- ۹ نکته کوچینگ برای ایجاد انگیزه
- ۵ مرحله ساده برای ایجاد یک نسخه ایدهآل از خود
- یک تمرین ۹ مرحلهای برای مقابله با ترس از آینده
- ۳ تمرین مقابله با گفتگوهای درونی منفی
- ترس از مرگ
- ۶ راهکار تقویت حافظه با NLP
- چگونه خود را بهتر بشناسیم؟
- ۷ نکته مهم برای تمرین ذهنی صحیح در NLP
- رازهای ثروتمند شدن (NLP و ۱۰ راز ثروتمند شدن)
خیلی ممنونم استاد، من از تمام مطالب شما استفاده میکنم و واقعا در زندگیم نقش مفیدی داشته است.
سلام و عرض ادب دوست عزیز،
همراهی شما باعث افتخار ماست. براتون آرزوی موفقیت داریم.
خیلی مطلب با محتوا و ارزشمندی بود. من بارها در زندگی با این مسئله روبرو بودم و راه حل عملی برای آن نداشتم. این مقاله شما کمک بزرگی به من کرد تا بتوانم مشکل را از مبدأ آغازین مدیریت کنم.درود فراوان بر شما
ممنون از شما. خوشحالیم که این مقاله برای شما کاربردی بوده است. موفق و پیروز باشید