اهمیت و محدودیت‌های زبان در nlp

اهمیت و محدودیت‌های زبان
۵/۵ - (۱ امتیاز)

ما به طور مستمر از طریق زبان با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم. بخشی از این ارتباط از طریق کلام صورت می‌گیرد. ما از طریق کلمات، منظور خود را به دیگران انتقال می‌دهیم. همچنین آنچه را که در درون ذهن‌مان می‌گذرد، به دیگران انتقال می‌دهیم. همچنین آنچه را که در درون ذهن‌مان می‌گذرد از طریق کلمات بیان می‌کنیم.

با این حال افکار ما الزاما به صورت کلمات در ذهن ما ذخیره نشده‌اند.  اطلاعات موجود در ذهن ما به صورت تصاویر، صداها و احساس ذخیره شده‌اند  و ما برای بیان این نظام‌های تجسمی از کلمات استفاده می‌کنیم.

مثلا اگر بخواهیم در مورد مسافرتی صحبت کنیم، با جزییاتی از این تجربه که در ذهن‌مان به صورت تصاویر، صداها و احساسات ذخیره شده است، فقط می‌توانیم بخشی از آن را بیان کنیم. مطمئنا ما نمی‌توانیم تصاویری را که دیده‌ایم، صداهایی را که شنیده‌ایم یا حسی را که هنگام مسافرت تجربه کرده‌ایم به دیگران انتقال دهیم.

نشان‌دادن تصاویر، باز تولید صداها و نیز ایجاد همان احساسی که در ذهن ذخیره شده، در حضور دیگری امکان‌پذیر نیست.

فقط این کلمات است که تجربه ما را انتقال می‌دهد. کلمات ما به همچون کدهایی هستند که تجسم‌های ما را بیان می‌کنند.

 در واقع کلماتی که به کار می‌بریم، نماد تجربه واقعی ماست . اگر آنچه را که برایمان رخ داده است “واقعیت” بنامیم، کلمات ما آنچه را که بیان می‌کند “نقشه ذهنی” ما از واقعیت است.

 

dgd1

حذف، تحریف و تعمیم

اگرچه زبان توانایی‌های فراوانی را در بیان مطالب، احساسات و افکار به ما می‌دهد و هر آنچه را که می‌بینیم، احساس می‌کنیم و فکر می‌کنیم از طریق زبان به دیگران انتقال می‌دهیم، زبان به تنهایی قادر نیست همه آنچه را که تجربه می‌کنیم انتقال دهد.

زیرا اولا زبان نمی‌تواند مقصود ما را برساند و همین موضوع در بسیاری از مواقع موجب سوء‌تفاهم و سوءبرداشت بین ما و دیگران می‌شود. ثانیا در برخی مواقع کلمات معنای یکسانی بین ما و مخاطب ما ندارد، مخاطب ما ممکن است چند معنا برای یک کلمه در ذهن داشته باشد.

 زیرا کلمات وقایع و تجارب را به نحوی که ما می‌سازیم بیان می‌کند و نه از طریق آنچه که اتفاق می‌افتد. 

در جمله‌ای مانند “باد تندی موجب ریزش برگ‌های درختان شد”، ما از طریق زبان فقط افتادن برگ‌ها را می‌توانیم در چند کلمه بیان کنیم. در این جمله واقعیتی را بیان می‌کنیم که اگر مخاطب‌مان در همان زمان و مکان (هنگام ریزش برگ‌ها) حضور داشت، برخوردار از احساس متفاوتی نسبت به همان واقعیت بود. در واقع زبان بخشی از واقعیت را بیان می‌کند و نه همه واقعیت را.

همان‌گونه که “نقشه سرزمین نیست“، کلماتی که ما برای تعریف و بیان یک واقعه به کار می‌بریم نیز خود واقعیت نیست.

 

dgd4

 

ان ال پی، از آنجایی که به دنبال کشف چگونگی اثرگذاری افکار (ذهن) بر روی کلمات (زبان) و چگونگی اثرگذاری کلمات (زبان) بر نحوه بیان تجربه ذهنی (ذهن) است،  بر این نکته تاکید دارد که ما هنگام بیان یک واقعه یا تجربه، سه عمل حذف، تحریف و تعمیم را انجام می‌دهیم. 

حذف، تحریف و تعمیم در دو سطح بر ذهنیت و نحوه بیان ما اثر می‌گذارد: یکی در سطح ذخیره اطلاعات در ذهن و دیگری در بیان تجربه ذهنی از طریق کلمات.

به عبارت دیگر، هنگامی که ما اطلاعاتی را از یک واقعه در ذهن ذخیره می‌کنیم، یک بار سه عمل حذف، تحریف و تعمیم را انجام می‌دهیم و یک‌ بار دیگر، زمانی است که می‌خواهیم همان واقعه را به کس دیگری بازگو کنیم.

 

 

حذف

حذف کردن عامل مهمی در جمع‌آوری اطلاعات و بیان مطالب است. اگر بخواهیم همه ابعاد و جزییات همه وقایع را در ذهن خود جمع‌آوری و ذخیره کنیم، ذهن‌مان پر از اطلاعاتی خواهد بود بدون اینکه بتوانیم بین آنها طبقه‌بندی کنیم یا مطالب مهم را از غیرمهم تشخیص دهیم.

 

dgd2

 

در واقع، ذهن ما مانند شبکه جهانی اینترنت مملو از اطلاعات خواهد بود.  بدون حذف کردن نمی‌توانیم بین اطلاعات جمع‌آوری شده در ذهن طبقه‌بندی منظمی انجام دهیم، از این‌رو نمی‌توانیم تصمیم‌های منطقی بگیریم .

حذف، به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه بستگی به اهمیتی دارد که ما به اطلاعات می‌دهیم. همان‌طور که در جمع‌آوری و ذخیره اطلاعات عمل حذف را انجام می‌دهیم، نمی‌توانیم همه ابعاد یک واقعه را آن‌طوری که رخ داده است به دیگری نقل کنیم. به همین دلیل فقط بخش‌هایی را که لازم باشد انتخاب کرده و واقعه را با توجه به قصد خود بیان می‌کنیم.

بنابراین بخش‌هایی از اطلاعات را حذف می‌کنیم: مثلا باز تعریف یک فیلم داستانی، یک کتاب یا یک حادثه، بدون شک، ما به هنگام تعریف هریک از آن‌ها، بخش‌هایی را حذف خواهیم کرد.

 

تحریف

همچنین ما قادریم به راحتی آنچه را که می‌بینیم، می‌شنویم یا حس می‌کنیم، تحریف کنیم. در این رابطه ممکن است به دو نفر از دوستان یا همکارانتان که در حال گفتگو هستند نزدیک شوید و آن دو به محض دیدن شما سکوت کنند.

در این حالت ممکن است برداشت‌های مختلفی بکنید. مثلا ممکن است فکر کنید آن دو نفر در مورد شما صحبت می‌کردند یا درباره موضوعی صحبت می‌کردند که نمی‌خواستند که شما بشنوید یا برداشت‌های دیگری داشته باشید. با هریک از این برداشت‌ها، شما بقیه داستان را در ذهن خود می‌سازید، در حالی که ممکن است برداشت شما درست نباشد.

 

dgd3

 

 بازسازی شما از آنچه که برداشت کرده‌اید نوعی تحریف نسبت به واقعیت گفتگوی آن دو نفر است. 

شما براساس همین برداشت‌ها و تحریف‌هایی که کرده‌اید، واکنش نشان می‌دهید. در همین نمونه یاد شده، دیدگاه‌تان نسبت به آن دو نفر تغییر خواهد کرد و در نتیجه رفتارتان نیز نسبت به آن‌ها متفاوت خواهد شد.

بنابراین تحریفی که شما کرده‌اید در دو سطح بر شما اثر می‌گذارد: یکی ذهنیت شما و دیگر رفتار و واکنش‌تان نسبت به آن دو نفر که تغییر می‌کند.

در واقع، تحریف به معنای چگونگی تغییر تجربه ما از واقعه است. ما از طریق زبان نیز می توانیم واقعه‌ای را تحریف کنیم. می‌توانیم بخش‌هایی از یک واقعه را برجسته و پررنگ کنیم، آن را بزرگتر یا کوچک‌تر از آنچه که هست نشان بدهیم و صحنه‌های یک واقعه را بازگو و تکرار کنیم، یا سعی کنیم بخش‌هایی از یک حادثه را خواسته یا ناخواسته بیان نکنیم.

کلام، برخی از جنبه‌های واقعه را برجسته و مهم و برخی دیگر را خفیف و بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. همچنین، کلام نمی‌تواند شدت یا ضعف واقعه را آن‌طوری که اتفاق افتاده بیان کند.

 

تعمیم

تعمیم اساس یادگیری است.  ما هنگامی که نمونه‌ای را انتخاب می‌کنیم و سپس آن را به کل تعمیم می‌دهیم، از این کل برای فراگیری بسیاری از پدیده‌های جدید استفاده می‌کنیم . این کلیات اساس بسیاری از قضاوت‌ها و ارزیابی‌های ما را تشکیل می‌دهد.

باورها و ارزش‌های ما نیز ناشی از همین قواعد کلی است. آن‌ها ما را در مسیر زندگی هدایت می‌کنند و به ما کمک می‌کنند چگونه رفتار با دیگران را در چارچوب‌هایی قرار دهیم تا با باورها و ارزش‌های ما سازگاری داشته باشند.

همچنین با ارجاع به این قواعد، رفتار دیگران را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می‌دهیم. در برخی موارد همین قواعد کلی، اصول زندگی یا الگوی رفتاری انسان‌ها را تشکیل می‌دهد و در نتیجه این اصول و الگوها، کوچک‌ترین رفتار انسان را مشخص و معین می‌کند.

کلام نیز سعی می‌کند برخی قواعد یا بخش‌هایی از آن را تعمیم دهد.

 

dgd5

 

خصلت انسانی در این است که منطق و عقلانیتی برای هر واقعه‌ای پیدا کند و برای فهم آن قواعد کلی ایجاد کند. همین فرایند موجب تعمیم‌دادن برخی جزییات به کل می‌شود.

 

۵ ۱ رای
Article Rating
عضو
اشاره به موضوع
guest
0 Comments
بازخورد درون خطی
دیدن همه نظرها
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx