چگونه امکان دارد که دو نفر با هم صحبت کنند و پس از جداشدن از هم، هر یک از آنها نظر متفاوتی درباره آن گفتگو داشته باشد؟
چگونه ممکن است که دو نفر تجربه یکسانی داشته باشند و باز هم در مورد اینکه چه اتفاقی افتاده است با هم بحث کنند؟
اینکه کسی با شما موافق است به چه معناست؟
او با چه چیزی موافق است؟
پاسخ این سوالات به اینکه ما چگونه به تجربه خود معنا میدهیم و آن را سازماندهی میکنیم مربوط میشود.
فرض کنید که همراه با چند نفر دیگر در یک جلسه قرار دارید. هرکس نظر خود را میگوید.
شما چه مطلبی را پیگیری میکنید؟
به چه چیز توجه میکنید؟
چه چیزی را به یاد میآورید؟
توجه ما محدود است. ما مجبوریم از بین تمام تجربههای حسی موجود، بعضی را انتخاب کنیم. ما این کار را براساس باورها، ارزشها، حالت هشیاری، سلامت جسمی، مشغولیتهای فکری و ساعت روز انجام میدهیم..
ما سپس موارد انتخاب شده را تفسیر میکنیم. برخی از این تفسیرها براساس تجربه قبلی خودمان خواهد بود و برخی دیگر تفسیرهای فرهنگی خواهد بود.
برای مثال، وقتی کسی خمیازه میکشد، ممکن است فکر کنید که او بیحوصله است. شما ممکن است از این موضوع نتیجهگیری کنید.
ممکن است او را فردی بیادب در نظر بگیرید و از او رنجیده شوید.
ممکن است احساس ناراحتی کنید زیرا نتوانستهاید توجه او را جلب کنید.
سپس ممکن است در مورد اینکه خودتان چگونه آدمی هستید و اینکه او چگونه آدمی است نتیجهگیری کنید.
ممکن است عصبانی، افسرده یا سرخورده شوید.
ممکن است انتظار معذرتخواهی داشته باشید. ممکن است نتیجهگیری کنید که او فقط خسته است.
ممکن است تصمیم بگیرید که کل جلسه را تعطیل کنید.
تمام تفکرات و کارهای شما از تفسیر شما از کار اولیه نشات میگیرد.
شما به معنایی که خودتان برداشت کردهاید واکنش نشان میدهید نه به آنچه مدنظر آن شخص بوده است زیرا نمیدانید که چه چیزی مدنظر او بوده است.
شما نمیتوانید از روند تفکرات او اطلاع پیدا کنید. تفکرات او پشت چشمانش مخفی شده است.
معنی توسط شخصی که رویداد را تجربه میکند به وجود میآید. ما همه چیز را به طور شخصی تفسیر میکنیم.
هیچکس نمیتواند در شما احساس منفی ایجاد کند!
به خاطر بسپارید که «دیگران در شما احساسی ایجاد نمیکنند.» هیچکس شما را نمیتواند عصبانی کند. هر آنچه برایتان رخ داده است، مطلقا هیچ کنترلی بر شما ندارد.
هیچ اتفاق، وضعیت یا فردی در گذشته شما، نمیتواند بدون اجازه خودتان بر احساسات شما تاثیر بگذارد. تنها کسی که باعث میشود چیزی احساس کنید خودتان هستید. چگونه؟
با نحوه تفسیر رخدادها
برای آشنایی بیشتر با عوامل موثر بر فهمیدن بخش چهاردهم کتاب کار NLP نوشته جوزف اوکانر را مطالعه کنید.
نویسنده: جوزف اوکانر، برگرفته از کتاب کار NLP
منبع: آکادمیک NLP
- بررسی دلایل تضادهای درونی در NLP
- تحول در ارتباطات مشکل دار
- داستان سرایی موثر با NLP (داستان تعریف کردن، روش خودشو داره)
- nlp برای رهبران فردا
- عوامل موثر بر فهمیدن
- آشنایی با کتاب کار NLP
- کلمات با بار مطلق
- خلق یک استعاره
- اهمیت و محدودیتهای زبان در nlp
- یادگیری در NLP
- nlp چیست؟ – آکادمیک NLP
- اصول NLP
- چارچوبهای ان ال پی
- ۳ دلیل قدرتمندی NLP
- فواید nlp
- استراتژی والت دیسنی در nlp
- هرم دیلتز در nlp
- فیلترهای کلامی در nlp
- متامدلها در nlp (مدل برتر)
- تفاوتهای میان nlp و هیپنوتیزم
با تشکر برای به اشتراک گذاری. من بسیاری از پست های وبلاگ شما را خواندم، عالی، وبلاگ شما خیلی خوب است.
((هیچکس نمیتواند در شما احساس منفی ایجاد کند )) ولی در زمانیکه که مثلا در ترافیک هستیم و یکنفر با برداشت غلط شروع به توهین مینماید در حقیقت ایجاد احساس منفی مینماید
خیر دوست عزیز، اون فرد فقط توهین کرده.
این شمایید که اول در ذهنتون تفسیر میکنید و بعد انتخاب میکنید که چه رفتار و چه احساسی رو داشته باشید.
یک انتخاب اینه که به راحتی شیشه ماشین را بالا بکشید و به یک موزیک آرامبخش و یا به یک فایل آموزشی گوش کنید و یا اینکه ناراحت بشید و شما هم رفتار متقابلی را انجام بدید و بعدش ساعتها عصبانی باشید.