حل کردن یک اختلاف مستلزم پیداکردن زمینههای توافق در پس آن اختلاف است. این موضوع در رابطه با تمام اختلافات صدق میکند، چه اختلاف بین دو نفر باشد و چه اختلاف بین “قسمتهای خودمان“.
ما با دیگران مذاکره میکنیم تا چیزی را که میخواهیم بدست آوریم، اما با خودمان هم مذاکره میکنیم.
قسمتهای مختلف ما چیزهای متفاوت و معمولا ناسازگار از یکدیگر میخواهند!
آیا یک تکه دیگر کیک بردارم؟ پس حالا که میخواهم وزنم را کم کنم و کیک را ترک کنم، چه میشود؟
باید به باشگاه ورزشی بروم، اما حوصله ندارم. بهتر است در خانه بمانم و فیلم ببینم، اما دوستانم هم برای تفریح از من دعوت کردهاند و دلم میخواهد بروم…
میخواهم آن شلوار شیک را بخرم، اما آن وقت نمیتوانم پیراهنی را که میخواستم بخرم…
و این گفتگوها به همین ترتیب ادامه پیدا میکند.
آیا ما واقعا از قسمتهای مختلفی تشکیل شدهایم؟
خیر. ما واقعا از قسمتهای مختلفی تشکیل نشدهایم، اما انرژی خود را برای بیانهای متفاوتی از خود و برای اهداف متفاوتی صرف میکنیم و وقتی این بیانها و اهداف با یکدیگر ناسازگار باشند، احساس میکنیم که به “قسمتهایی” تقسیم شدهایم.
واژه “قسمتها” در واقع استعارهای است از نحوه احساسات ما.
مذاکره با ضمیر ناخودآگاه برای چه؟
قسمتهای مختلف درونی ممکن است به طور همزمان خود را ابراز کنند که در این حالت احساس میکنیم در یک زمان دچار ناهماهنگی شدهایم.
در حالی که قسمتهای ما در حال جنگ با یکدیگر هستند و هیچیک آنقدر قدرتمند نیست که دیگری را شکست دهد، احساس فلجشدن به ما دست میدهد.
گاهی اوقات یکی از قسمتها پیروز میشود اما ما احساس راحتی نمیکنیم، زیرا قسمت بازنده همچنان به جنگ ادامه میدهد.
آن قسمت هنوز به ما تعلق دارد و نیازهایی دارد که باید به آنها احترام گذاشته شود.
قسمتها ممکن است جابجا شوند! به این ترتیب که ابتدا یکی از آنها قدرت بیشتری دارد، سپس دیگری قدرت پیدا میکند. پس از آن ما به صورت پی در پی احساس ناهماهنگی میکنیم و رفتار یک روزمان با روز دیگر متفاوت است.
قسمتها خود را به صورت رفتار بروز میدهند. برای مثال، یک قسمت از ما ممکن است بخواهد که ما کار کنیم، در حالیکه قسمت دیگر شاید دوست داشته باشد که ما با یک نوشیدنی در دست بنشینیم و استراحت کنیم.
ممکن است شما در نهایت تصمیم بگیرید که کار کنید، اما با حواسپرتی (ناهماهنگی در یک زمان) به استراحت بپردازید و احساس گناه کنید و سپس دوباره کار کنید و احساس سرخوردگی کنید (ناهماهنگی پی در پی).
این حواسپرتی، احساس گناه و سرخوردگی از قسمت نادیده گرفته شده که مشغول یک جنگ چریکی کوچک است، ناشی میشود.
وقتی قسمتهای ناسازگار در حال جنگ هستند، شما هر کاری هم که انجام دهید، خوشحال نمیشوید.
یک نمونه رایج دیگر هنگامی است که یک قسمت میخواهد دیگران را شاد کند، در حالیکه قسمت دیگر از خواستههایی که دیگران مطرح میکنند، بیزار است.
براساس تمامی موارد گفته شده، مذاکره با ضمیرناخودآگاه با هدف توجه به منظورهای مفید هر یک از قسمتهای مخالف هم، شناسایی اشتراکات و ایجاد صلح و آشتی میان آنها صورت میگیرد.
در دورههای nlp و با تکنیکهای عملی مختلف یاد میگیریم که چگونه با ایجاد هماهنگی بین قسمتها و رفع تضادهای درونی، با رفتارها و احساساتی متعادل در مسیر اهدافمان حرکت کنیم.
لطفا فایل صوتی مذاکره با ضمیر ناخودآگاه در NLP را گوش فرمایید:
نویسنده: مهدی عرب زاده مدرس NLP
منبع: آکادمیک NLP
- ۷ روش ساده برای ارتباط با کودک درون
- NLP و منظورهای مفید و مثبت ضمیر ناخودآگاه
- کشف بزرگ NLP
- مذاکره با ضمیر ناخودآگاه
- ضمیر ناخودآگاه چگونه ما را برنامهریزی میکند؟
- یک تجربه شخصی و پیامی از طرف ضمیر ناخودآگاه
- ضمیر ناخودآگاه چیست؟ (گنجینه شگفتانگیز ذهن)
- قوانین ضمیر ناخودآگاه
- چگونه ضمیر ناخودآگاه در برابر تغییر مقاومت میکند؟ (مثل مورچه نباش، با دم شیر بازی نکن!)
- ۱۷ راهکار ساده برای کشف و شفای کودک درون
- داستانی در مورد غول درون
- ۵ روش برای ارتباط با ضمیر ناخودآگاه
بسیارعالی…کاش بشه که در مورد خودمون که یک کایناتی هستیم برای خودش، به یک درک عمیق برسیم..
بسیارعالی بود
درود و احترام دوست گرامی.
خیلی ممنون از نگاه پر مهرتون
کاملا روشن کننده بود. ممنون از شما استاد گرانقدر
سلام و احترام دوست عزیز،
از حضورتون بسیار سپاسگزاریم.