داستانی در مورد غول درون

داستانی در مورد غول درون (ضمیرناخودآگاه)- آکادمیک NLP
۵/۵ - (۳ امتیاز)

پیرمردی وقتی که فقط یک پسر بچه بود، داستانی از زنی شنید که در ساحل، یک بطری با چوب پنبه‌ای در دهانه‌اش پیدا کرد. او وقتی چوب پنبه را از دهانه بطری بیرون کشید، تصویر یک غول را دید که از آن بیرون آمد.

این غول هر چیزی که زن آرزو کرد به او عطا کرد.

پیرمرد عمر خود را صرف یافتن بطری خودش و غول درون آن کرد. او سواحل تمام قاره‌ها را جستجو کرد. به خاطر وسواسی که داشت، هرگز رابطه‌ای طولانی مدت ایجاد نکرد یا شغلی را برای مدتی طولانی نگه نداشت. او یک مرد ناراحت بود.

سر انجام یک روز در ساحلی نزدیک خانه‌اش، بطری‌ای را که به دنبالش بود یافت.

به دلیلی که برایش ناشناخته بود، احساس کرد که یک غول، درون آن وجود دارد. چوب پنبه دهانه سایر بطری‌ها به سختی بیرون می‌آمد، اما این یکی به راحتی به بیرون لغزید.

داستانی در مورد غول درون
داستانی در مورد غول درون
  • ناگهان یک غول ظاهر شد. غول به پیرمرد گفت: “من اینجا هستم تا هر چیزی که میخواهی به تو ببخشم“.
  • پیرمرد جواب داد: “هر چیزی که بخواهم؟”
  • غول گفت: خب تقریباً هر چیزی.
  • از آنجایی که تو پیر هستی و هرگز در سیاست نبوده‌ای، این احتمال وجود ندارد که بتوانی رئیس‌جمهور آمریکا شوی. همچنین من فکر نمی‌کنم عاقلانه باشد که آرزوی یک جایگاه در تیم بسکتبال المپیک را داشته باشی. در ضمن من فکر نمی‌کنم تو چیزی بخواهی که به ضرر شخص دیگری باشد. بنابراین، نه همه چیز. اما هنوز بیش از چیزی که آرزوی آن را داشته‌ای که قطعاً برای شادی و آرامش تو کافی است.

 پیرمرد از خود بیخود شد، اما سپس عصبانی گفت: “چرا اینقدر طول کشید تا تو را پیدا کنم؟ اگر هنگامی که جوان بودم تو را پیدا می کردم، می توانستم کارهای زیادی را به انجام برسانم”.

غول گفت: “سرورم، اما من تمام مدت با تو بوده‌ام. من در آن بطری نبودم. من با تو بوده‌ام و در تمام زندگی، آرزوهایت را برآورده کرده‌ام.

 

غول درون همیشه با ماست

به یاد داری که شش ساله بودی و آرزو کردی که پدرت بیشتر به تو توجه کند؟ تو انگشت خودت را بریدی.
این کار اتفاقی نبود.
پدر، بریدگی را پانسمان و از تو نگهداری کرد.

 

یادت می آید؟ زمانی بود که تو در آزمون حسابداری شرکت کردی. تو دائماً به من می‌گفتی که به اندازه کافی باهوش نیستی که یک حسابدار شوی و این که لایق این نیستی که به اندازه‌ یک حسابدار پول بدست بیاوری.
به یاد بیاور که چطور در طول امتحان بی حرکت شده بودی؟ تو آرزوی خودت را به دست آوردی.

 

غول ادامه داد: «چون آگاه نبودی که من درحال برآورده کردن آرزوهایت هستم، آنها اغلب به تو آسیب رساند. حتی بعضی اوقات آرزوها برای تو نبودند. آنها از خانواده، معلمان، دوستان، و بلکه اغلب از تلویزیون و تبلیغات سرچشمه می‌گرفتند».

خوشحالم که مرا پیدا کردی. حالا آرزوهایی خواهی کرد که متفکرانه و خوب باشند. ما با هم می‌توانیم تندرست باشیم، صلح و آرامش را بیابیم و از غنی بودن زندگی لذت ببریم‌.

 

آیا شما غول درون خود را می شناسید؟

برگرفته از کتاب غول درون، اثر هری کارپنتر

فیلم آموزشی ارتباط با ضمیرناخودآگاه و برنامه ریزی آن

 

نویسنده: مهدی عرب زاده مدرس NLP
منبع: آکادمیک NLP

 

۵ ۱ رای
Article Rating
عضو
اشاره به موضوع
guest
9 Comments
جدیدترین نظرات
قدیمی‌ترین نظرات نظرات با تعداد رای زیاد
بازخورد درون خطی
دیدن همه نظرها
9
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx