دانش برنامهریزی عصبی زبانی (NLP) ، در ابتدا با الگوبرداری از افراد موفق شکل گرفت. این افراد در زمینههای مختلفی مانند روانشناسی، هنر، تجارت، ورزش و… فعالیت داشتند.
nlp با مطالعه این افراد به این نتیجه رسید که رمز موفقیت، سلامتی و خوشحالی این انسانهای موفق در هفت باور کلیدی نهفته است.
توجه کنید که باورها پنجرههایی هستند که جهان را به ما نشان میدهند. وقتی تصمیم بگیریم که جهان را از دریچه باورهای افراد موفق نگاه کنیم، چشماندازی قدرتمند را برای خود ایجاد خواهیم کرد و به سرعت موفقیت را در زندگی خود تجربه می کنیم.
در اینجا به هفت باور افراد موفق در ان ال پی می پردازیم:
۱- همه انسانها متخصص هستند.
داستانی قدیمی درباره مردی وجود دارد که شب هنگام در زیر چراغهایی که خیابان را روشن کرده بودند، به دنبال دست کلید خود میگشت. چند نفر از همسایگان که این صحنه را دیدند به کمک او آمدند تا کلیدهایش را پیدا کند. یکی از همسایگان پرسید: «کلیدهایت را کجا گم کردهای؟» مرد جواب داد: «در خانهام». همسایه که تعجب کرده بود پرسید: «پس چرا اینجا دنبال آنها میگردی؟» مرد گفت: «زیرا نور اینجا بیشتر است».
واقعیت این است که هیچکس ما را بهتر از خود نمیشناسد. حتی اگر تمام عمر خود را برای پیدا کردن پاسخ در خارج از وجود خود صرف کنیم تا وقتی که جستجوی درون را شروع نکرده باشیم، نمیتوانیم به پرسشهایی که هر روز پیش روی ما قرار میگیرند پاسخ دهیم. افراد موفق بر این عقیدهاند که همواره باید به جستجوی بسیاری از پرسشها در لایههای درونی ذهن خود پرداخت.
۲- ما از کارافتاده نیستیم و به تعمیر نیازی نداریم.
در قرن نوزدهم مفهوم «از کار افتاده شدن» انسان، توجه جامعه نوپای روانشناسان را به خود جلب کرد و بیش از صد سال این مفهوم به عنوان یک استاندارد در روانشناسی استفاده میشد. اما افراد نابغهای چون ریچارد بندلر و جان گریندر بنیانگذاران NLP دیدگاه متفاوتی نسبت به مفهوم «از کارافتاده شدن» داشتند. این دیدگاه بر این قضیه استوار بود که اگر بخواهیم سلامت ذهنی را در افراد ایجاد کنیم، باید روی افراد سالم مطالعه کنیم و نه بیماران.
nlp به این نتیجه رسید که همه انسانها برای کارهایی که انجام میدهند، دلایل خوبی دارند حتی اگر دلایل آنها از نظر دیگران چندان خوب و مناسب نباشد. هر رفتار بدی نیت مثبتی دارد یا زمانی هدفی داشته است که از آن سرچشمه گرفته است.
به عنوان مثال اگر فردی از سفر با هواپیما میترسد ممکن است برای این کار دلایل بسیار متعددی داشته باشد. اما اگر ما فرض کنیم که ترس او با نیت مثبتی همراه است و آن نیت میتواند مثلا میل به امنیت و ایمنی باشد، زمانی که ضمیر ناخودآگاه راههای جدیدی را برای به وجود آمدن امنیت پیدا کند، آنگاه ترس به خودی خود از بین خواهد رفت. تکنیکهای دانش nlp کمک میکنند تا این منظور های مفید شناسایی شوند. بنابراین ما از کار افتاده نیستیم بلکه حالت های مختلفی را تجربه میکنیم و این یکی دیگر از باورهای افراد موفق میباشد.
۳- ما تمام منابع لازم برای موفقیت را در اختیار داریم.
آیا فکر میکنید که از عهده بستنبند کفش خود یا خرید از مغازه بر میآیید؟ در این صورت اعتماد به نفس دارید و بنابراین میتوانید از همین اعتمادبهنفس برای صحبت در جمع یا نزدیک شدن به فردی که به نظرتان جذاب میآید یا هر کار دیگری که دوست دارید، استفاده کنید. آیا تاکنون عشق نسبت به والدین یا فرزند را تجربه کردهاید؟ پس میتوانید همسر، خانواده یا حتی خودتان را بیشتر دوست داشته باشید.
تنها تفاوت میان شما و افراد نابغه این است که آنها یاد گرفتهاند چگونه از منابع خود در زمان مناسب استفاده کنند. این منابع همان ذخایر ضمیرناخودآگاه میباشند. این باور عالی در همه انسانهای موفق که nlp آنها را مورد بررسی قرار داد، وجود داشت که همه ما تمامی امکانات لازم برای تغییر را در وجود خود داریم و فقط کافیست تا به شیوه موثری از آنها استفاده کنیم.
۴- ما میتوانیم با تقسیم کارهای بزرگ به کارهای کوچکتر هر کاری را که دوست داریم انجام دهیم.
بررسیهای علم nlp نشان داد که یکی دیگر از باورهای افراد موفق، اعتقاد آنها به این مسأله بود که هر مشکلی را میتوان حل کرد به شرطی که آن را به قسمتها و بخشهای کوچکی تقسیم کنیم. زمانی که مغز را چنان آموزش دهیم که به کارهای بزرگ در قالب مراحل ساده و انجام شدنی نگاه کند، کارهای بزرگ بسیار امکان پذیرتر به نظر میرسد. همه ما به طور طبیعی چنین کاری را انجام میدهیم . مثلا وقتی میخواهیم شماره تلفنی را به خاطر بسپاریم آن را به اعداد کوچکتر تقسیم میکنیم. وقتی میخواهیم کالایی گران قیمت مانند خانه یا خودرو بخریم، مبلغ آن را در اقساط کوچکتر پرداخت میکنیم تا بتوانیم مراحل پرداخت را کنترل کنیم و از عهده آن برآییم.
۵-اگر کاری که انجام میدهید بیهوده است، کار دیگری انجام دهید.
اسپنسر جانسون در کتاب پرفروش خود، چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ به تفاوت میان انسان و موش اشاره میکند و میگوید: وقتی موشها متوجه شدند کاری که انجام میدهند بیهوده است، کار دیگری انجام دادند.
اما وقتی انسان متوجه شد که کاری که انجام میدهد بیهوده است، به دنبال فردی میگشت تا او را سرزنش کند.
حتماً بارها این جمله را شنیدهاید که برخی از افراد دائما میگویند : «ولی من همیشه این کار را همین طور انجام میدادم » یا «من چنین آدمی نیستم» ولی واقعیت این است که آنچه به نظر ما درست و طبیعی میآید، نتیجه نوع برنامهریزیهای ذهنی ماست و نه ظرفیت، توانایی و استعدادهای ما.
انسانهای موفق باور دارند که اگر میخواهید نتایج دیگری را در زندگی خود به وجود آورید، باید از وضعیتی که در آن احساس راحتی میکردید خارج شوید و کار دیگری انجام دهید.
۶- چیزی به اسم شکست وجود ندارد، بلکه این فقط یک بازخورد است.
میدانید چه موقع شکست میخورید؟ وقتی تصمیم بگیرید که یادگیری را متوقف کنید اما تا پیش از این تصمیم، هر پاسخ و واکنشی که دریافت میکنید اطلاعات ارزشمندی را در اختیار شما قرار میدهد که به شما نشان میدهد آیا اقداماتتان شما را به هدف نزدیک میکند یا از آن دور میسازد. درست همانگونه که وقتی هواپیما به سوی مقصد پرواز میکند، حدود ۹۰ درصد از وقت خلبان صرف تنظیم مسیر پرواز میشود. در واقع افراد موفق میدانند که موفقیت همان چیزی است که پس از شکست حاصل میشود.
انسانهای موفق یک ویژگی مشترک دارند و آن این است که همه آنها در مقایسه با افراد ناموفق اشتباهات بیشتری را مرتکب شدهاند. هر اشتباه یا شکست در حقیقت فرصتی برای یادگیری از لحاظ انسانهای موفق میباشد. بنابراین یکی دیگر از باورهای افراد موفق این است که شکست یکی از بخشهای لازم در فرایند یادگیری است و نه انتهای آن.
به بیان دیگر این افراد نیستند که شکست میخورند بلکه راهبردها تدابیر و نقشههای آنهاست که با شکست مواجه میشود. اگر راهبردها، تدابیر و یا نقشههای شما با شکست مواجه شود شما چه میکنید؟ باید آنها را آنقدر تغییر دهید تا آن مسیری که شما را به موفقیت میرساند پیدا کنید.
ترس از شکست عاملی بسیار قدرتمند برای بیانگیزه کردن ماست. اما اگر بتوانیم بار عاطفی آن را کاهش دهیم، قدرت و نیروی آن کمتر خواهد شد و این یک باور قدرتمند است. وقتی بدانید که شکست پایان راه نیست و فقط یکی از مراحل معمول و عادی فرآیند موفقیت است، در این صورت بار عاطفی منفی شکست از بین میرود و شما در سفر خود به سوی خوشحالی، موفقیت و رفاه، شکست را همسفر خود خواهید دانست.
۷- شما آینده خود را همین حالا میسازید.
یکی از مهمترین تفاوتهای اصلی میان افراد موفق و ناموفق این است که آنها از گذشته و حال خود برای ساختن آینده استفاده میکنند. اگر شما همواره به گذشته خود توجه کنید همیشه این احساس را خواهید داشت که تاریخ به خودی خود محکوم به تکرار است. اگر به حال نگاه کنید، میبینید که گزینههای جدیدی وجود دارند که میتوانند امکانات شما را گستردهتر کنند. هر تلاشی که در گذشته کرده باشید، هر چقدر زیاد باشد، در هر لحظه از هر روز فرصتی برای شماست تا گزینههای جدیدی را انتخاب کنید و به نتایج جدیدی برسید.
نویسنده: مهدی عرب زاده مدرس NLP
منبع: آکادمیک NLP
ممنونم عالی بود
موارد ۴، ۶ و ۷ تو زندگی من بسیار کاربردی بودند تا حالا. به نظرم حتی اگر کسی یکی از موارد رو خوب یاد بگیره و تکرار و تکرار و تکرار کنه که ملکه ذهنش بشه میتونه موفقیت های بیشماری رو کسب کنه.
میگن از کسی نترس که هزار تا تکنیک خام بلده از یکی بترس که یه تکنیکو بارها و بارها تمرین کرده.
من خودمم از همین موضوع نتیجه گرفتم و برام کاربردی بوده تا حالا. مرسی از شما
سلام استاد عرب زاده گرامی. به نکات ارزندهای اشاره کنید. جمله توماس واتسون بسیار ارزشمند بود. من خودم بارها شکست های سنگینی خوردم و بلند شدم. ولی هر بار قویتر از قبل شدم. این ۷ نکته بسیار ارزشمند هستند. ممنونم
درود به شما دوست قدرتمند و قوی،
از اینکه تجربهتان را با ما به اشتراک گذاشتید، بسیار ممنونیم.