برندهها کار را ول میکنند و کسانی که کار را ول میکنند برنده میشوند.
شاید این جمله خیلی به نظرتون عجیب برسه. این اولین جمله کتاب شیب هست که در زمینه خودسازی و موفقیت در کسبوکار توسط آقای ست گودین نویسنده مشهور آمریکایی در سال ۲۰۰۷ به رشته تحریر در اومده و در ایران هم از سال ۱۳۹۷ تا حالا ۵ بار چاپ شده وامتیاز بالایی هم در آمازون داره. به این دلیل این کتاب رو انتخاب کردم که خیلی زیبا در مورد انواع شیبهایی که هر شخصی در کسبوکارش با اون درگیر هست صحبت میکنه. البته ما این شیبها رو در زندگی شخصیمون هم بارها و بارها تجربه کردیم و شاید همین حالا هم باهاش درگیر باشیم. وقتی مطالب این کتاب رو عمیقا درک میکنیم، انگیزههامون خیلی بالا میره و میتونیم ارزیابی دقیق تری هم نسبت به خودمون داشته باشیم.
منظور از شیب چیه؟
منظور از شیب دقیقا همون موقعیتهایی هست که ما کم میاریم و احساس میکنیم که در کاری که داریم انجام میدیم هیچ موفقیتی بدست نمیاریم. اینکه اینجا داریم از کار صحبت میکنیم هر کاری میتونه باشه. شاید شما دانشجو باشید، شاید یک کارآفرین باشید، شاید یک هنری را دارید دنبال میکنید. این کتاب را به خاطر این انتخاب کردم چون هممون در هر موقعیت و هر حرفهای که باشیم با شیب سروکار داریم. تا انتهای متن با من باشید.
خیلی از مطالبی که قراره در ادامه بخونید رو میدونید و از خوندن بعضیهاشم شاید تعجب کنید. اما الان اینجایید که با هم یاد بگیریم و باهم رشد کنیم.
کسانی که کمی بیشتر از اکثریت مردم در کارشون پافشاری کردن و دوام آوردن معمولا موفقیتهای بزرگی را هم کسب کردن و همچنین کسانی که جسارت ول کردن سریع و تمرکز روی کار جدید را هم دارند، موفق میشن. در هر دو مورد، مسئله اینه که اگه میخواید در دنیا بهترین باشید باید بتونید کارهای سخت رو انجام بدید و کارهای معمولی رو ول کنید.
حتما برای خودتون هم پیش اومده که اگر دچار یک کار عجلهای شده باشید مثلا اینکه اگه کار حقوقی داشته باشید یا مثلا اگر دچار یه بیماری شده باشید میرید پیش بهترین نفری که اسمش رو شنیدید یا باهاش از قبل آشنا بودید. چون نمیخواید پول و وقت خودتون رو تلف کنید. یا وقتی میخواید یه بستنی برای خودتون یا یکی از عزیزانتون انتخاب کنید بهترین بستنی رو انتخاب میکنید.
اینو تو دنیای سینما هم میبینید اگر یه فیلم خیلی خاصی بخواد تولید بشه که درآمد زیادی هم داشته باشه معمولا از بهترین سوپراستارها استفاده میکنند تا هم کیفیت فیلم بالا بره هم درآمدی که کسب میکنند، البته که در کار با سوپراستارها نیازه که هزینههای زیادی هم خرج بشه. سوپراستار یعنی کسی که اینقدر کار کرده روی مهارتهاش که از پس همه چیز برمیاد. کسی که تونسته از پس چالشهای کارش بر بیاد و حرفهای بشه.
دوستان عزیز اینو بدونید که فقط افراد بااستعداد هستند که از معمولی بودن عصبانی میشوند. افراد معمولی یعنی کسانی که به چیزی کمتر از اونچه که توانایی رسیدن به اون رو دارند راضی شدند. اگر میبینید برخی سازمانها یا برخی افراد دارند درجا میزنند به خاطر اینه که به این موقعیتشون راضی شدند.
بزرگترین اشتباهی که به ما یاد دادند این بوده که اگر در سوالات کنکور یا مدرسه به سوالای سخت رسیدید اونها رو رها کنید و برید سراغ آسونها. شاید تو نظام کنکور این کار جواب بده اما، ما همین روش رو در زندگیمون ادامه دادیم. افرادی که در جهان بهترین هستند برای سوالاتی که جوابشو نمیدونستند مهارت یاد گرفتند.
گاهی شاید شما هم این رو دیده باشید که افرادی که کم استعدادتر از شما یکسری موفقیتهای بزرگ کسب کردند، شاید حرص خورده باشید، شاید پیش خودتون بگید حتما پارتی چیزی پیدا کرده، یا این حرف که باباش بهش یه پول گنده داده. موفقیت اونها برمیگرده به هنر ول کردن کار.
از بچگی اکثریتمون این رو شنیدیم که باید یه کاری که پیدا کردی توش پشتکار داشته باشی و همینم از بس تکرار شده، شده یه باور ذهنی. ول کردن با پشتکار دو تا چیز متفاوته. الان شاید شما هم مثل من تعجب کرده باشید.
خب حالا میریم سراغ یه تیکه از کتاب، در کتاب شیب از ۳ تا منحنی حرف زده شده.
منحنی اول: شیب
شیب مسیر طولانی بین شروع کردن و تسلط پیداکردن روی کار هست. شیب یعنی تفاوت میون تکنیکهای ساده یه تازهکار و فنون کاربردی یه متخصص.
از وقتی که شما کاری یا مهارتی رو شروع میکنید تا بخواید در اونکار متخصص بشید خیلی زمان طولانی میخواد و قطعا باید با چالشهای حرفه خودتون کنار بیاید. یه مثال: قطعا همه ما با آرایشگاهها سروکار داریم. حتی اگه هم بگید نه من همه کارم رو خودم انجام میدم اما وقتی که به یه مجلس بزرگی دعوت میشید تصمیم میگیرید که از هنر آرایشگرها استفاده کنید. چه آرایشگاهی میرید؟
پیش کسی میرید که دقیقا اگه رنگ موی خاصی رو میخواید براتون دربیاره نه اینکه بعد از کار کلی بهونه بیاره که موهات داشت میسوخت، موهات رنگ داشت و ….. این یه مثال زنونه بود. مثال مردونه هم میشه وقتی شما به یه کنفرانس که قراره توش مهمون خاص باشید یا حتی سخنران باشید سراغ یا خیاط یا جایی میرید که به شما یه دست کت و شلواری بده که تو تنتون خوب بشینه. درسته.
اون آرایشگر یا اون خیاط برای مهارتهاشون زحمت کشیدن، کلی خراب کردن تا یاد گرفتن، کلی آموزش دیدن، کلی هم زمان گذاشتن هم پول گذاشتن.
این همه اون چیزیه که باید از شیب بدونید. اپل، مایکروسافت، گوگل اینها یه شبه به این موفقیتها نرسیدن. اگه شما هم میخواید که فرد موثری باشید بدونید که این شیب رو شما هم باید بگذرونید. کلی چالش پیش روتون هست. کم نیارید. شیب بنا به استراتژی شما کاملا انعطافپذیره.
افراد موفق فقط خودشون رو از شر شیب خلاص نمیکنند بلکه از هیچ کاری کوتاهی نمیکنند. این راه سخته، هیچ خوشحالی درکار نیست. جلوتر بازم بهتون توضیح میدم
منحنی دوم: بنبست
بنبست رو خودتون میتونید متوجه بشید، وضعیتی هست که شما فقط کار میکنید و کار میکنید و کار میکنید اما هیچ چیزی تغییر نمیکنه، بهتر نمیشه که نمیشه و هر روز بدتر میشه. تو کتاب پنیر مرا چه کسی جابهجا کرد؟ یادتونه که گفتم اگه تکون نخورید از جاتون موقعیتهای بیشتری رو از دست میدید. اینجا دقیقا جایی هست که باید رها کنید این کار رو.
منحنی سوم: پرتگاه
پرتگاه میدونید کجاست، همون جایی که یه نفر میدونه که در اثر کشیدن سیگار ممکنه سرطان ریه بگیره. ولی سیگارکشیدن شده یه عادت. اینجا پرتگاهه. اینجا جایی که تهش نابودی هست. دوستان خودتون خوب با خودتون آشنایید. چه عادتهایی دارید. چه موقعیتهایی رو دارید تجربه میکنید. حواستون باشه که تو پرتگاه یا بنبست نباشه. خودتون بهتر از هر کس دیگهای میدونه و حس میکنه. پس خودتون رو گول نزنید لطفا.
شیب رمز موفقیت شما هست
برگردیم سراغ ادامه حرفمون، اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشه، احتمالا و حتما شیبی هم در راه هست. آماده باشید. شیب رمز موفقیت شما هست. کسانی که خودشون رو برای شیب آماده میکنن و تلاششون رو برای پشت سرگذاشتنش انجام میدن، همونهایی هستن که به بهترین در جهان تبدیل میشن. شجاعانهترین کار این هست که تحمل کنید و تا آخرش برید.
اگه کاری رو حس کردید که بنبست و پرتگاه هست رو سریع ول کنید. بنبست رو از اونجایی میفهمید که سالیان سال همونی بودید که هستید. شما ممکنه که حتی ترفیع مقام هم پیدا کنید منتها در اون مقام چالشی دیگه برای شما وجود نداره. چیز جدیدی یاد نمیگیرید. اینجا برای شما بنبسته. کارهایی که شما رو به چالش میکشه همون کارهایی هست که به شما کمک کنه برند بشید.
البته اینم اضافه کنیم که ول کردن نباید بشه عادتتون. چون اینطوری میشید ول کننده زنجیرهای. یه دارکوب رو در نظر بگیرید اگه دائما درختهای متفاوتی رو انتخاب کنه و بکوبه روش قطعا در انتهای روز هیچ غذا و جایی نداره. دارکوب از اول یه درخت پیدا میکنه، ارزیابیش میکنه، بعد اینکه به نتیجه رسید که اون درخت خوبه، شروع میکنه به کوبیدن و کوبیدن.
ما اینهمه ورزشکار حرفهای داریم. یکیشون رو در نظر بگیرید، اگه فرد ۲۰هزار رشته رو شروع میکرد و وقتی قرار بود نتیجه بگیره ول میکرد که هیچوقت چیزی نمیشد.
تفاوت یه بدنساز حرفهای و یه بدنساز معمولی تنها تو ۳ الی ۴ دقیقه هست. یه بدنساز حرفهای میدونه مثلا ۱۰ دقیقه اول که کارو سخت داره انجام میده دست گرمی هست و فقط اگه ۳ تا ۴ دقیقه دیگه طول بده عضله شکل میگیره در صورتی که یه بدنساز آماتور دقیقا اونجایی که سخت شده و خسته شده دست از کار میکشه.
اگه میخواید سوپراستار حرفه خودتون باشید باید حوزهای رو انتخاب کنید که شیب تندی داشته باشه. باید از سد این شیب بگذرید و خودتون رو به اون طرف برسونید. اگه همه میتونستن دیگه سوپراستاری وجود نداشت.
هفت دلیل شکست احتمالی شما در تبدیل شدن به بهترین در جهان:
۱- وقت نداشته باشید (کار رو ول کنید)
۲- پولتون ته بکشه (کار رو ول کنید)
۳- بترسید (کار رو ول کنید)
۴- در مورد اون زیاد جدی نباشید (کار رو ول کنید)
۵- علاقه و اشتیاق خودتون رو برای انجام کار از دست بدید و یا تنها به عادی بودن قانع بشید (کار رو ول کنید)
۶- به جای تمرکز روی بلندمدت، بر کوتاهمدت تمرکز کنید (و زمانی که کوتاهمدت سخت شد کار رو ول کنید)
۷- انتخاب غلط تجارتی که میخواید در اون در جهان بهترین بشید (چون استعداد اون رو ندارید)
در هر کاری شروع کار بسیار هیجانانگیزه اما تا زمانی که از شیب عبور نکنید تلاشهاتون ثمره نمیده. مثل این میمونه که تو صف فروشگاه وایسید و همش چشمتون به این باشه که کدوم صف کوتاهتر شد و برید سراغش. یکبار صف رو عوض کردن شاید طبیعی باشه اما اگر دائم اینکارو کنید انگار از اول شروع کردید.
هشت منحنی شیب
هشت منحنی شیب که شما میتونید پیشاپیش هر آنچیزی که در توان دارید رو به کار بگیرید تا از اون عبور کنید به این ترتیب هستند (البته اینم بگم این شیب برای چیزی هست که شما انتخاب کردید نه چیزهایی که قراره ول کنید): شیب فروش، شیب تحصیل، شیب روابط، شیب ریسک، شیب من، شیب تولید، شیب توزیع و اما بزرگترین شیبی که از نظر من هرکسی با اون درگیره شیب ذهنی هست.
شیب ذهنی یعنی اینکه شما با عمل به یه ذهنیت به اینجا رسیدید. ترک اون ذهنیت و پذیرش ذهنیت بزرگتر و جدیدتر احتمالا همون چیزی هست که شما رو به مرحله بعد میرسونه. همه افراد موفق در هر شیبی که بودند در طول مسیرشون روی شیب ذهنیشون هم کار کردند.
شیب تحصیل یعنی زمانی که وقت یادگیری چیز جدید یا تقویت مهارتهای خودتون رسیده.
شیب ریسک یعنی زمانی که میخواید کار جدید رو انجام بدید و یا سرمایهگذاری روی چیز جدید (البته این موارد هم باید هوشمندانه باشه)
شیب من یعنی وقتی قضیه مربوط به من باشه. گاهی واگذاری اختیار و اتکا به سازمان باعث پیشرفت میشه. شاید گاهی عقبنشینی از کرسی ریاست برای خیلیها سخت باشه اما این کار باعث پیشرفت سازمان میشه.
به متوسط بودن و معمولی بودن راضی نشید. همه شما خارقالعادهاید و تواناییهای زیادی دارید. فقط باید خودتون رو باور کنید و از صمیم قلب بخواید. زمان منتظر هیچ کسی نمیمونه.
نویسنده: آکادمیک NLP
سلام سرکار خانم اینانلو ،
اوقاتتون منور به نور امید و معرفت
سپاسگزارم بابت محبتون در طرح نکات مهم کتابها . مانا باشید و توانمند ، بهترین ها پیش رو
سلام خانم امینی گرامی،
از محبت شما بسیار ممنونم. امیدوارم زندگیتون پر از ردپای خدا باشد.