هر چه حقیقت بیشتر پنهان شود، دروغ بزرگتر میشود و پس از فاش شدن، عواقب بزرگتری به دنبال خواهد داشت.
احساس گناه معمولی که میتوان با صداقت آن را جبران کرد، زمانی که شامل یک دروغ باشد، به شرم تبدیل میشود.
تحقیقات نشان میدهد که دروغگویی علاوه بر سلامت روان، بر سلامت جسمانی نیز تاثیر میگذارد.
بیشتر ما در طول روز یاد گرفتهایم که از «دروغهای سفید» استفاده کنیم، مثل زمانی که حالمان خوب نیست ولی میگوییم: «من خوبم.»
اما این قضیه در رابطه صمیمانه بسیار متفاوت است. ما باید به شریک زندگیمان با صداقت اجازه دهیم که بداند ما چه کسی هستیم.
صداقت چیزی فراتر از دروغ نگفتن است.
فریب دادن زمانی اتفاق میافتد که حقیقت را نیمه میگوییم یا یکسری اظهارات مبهم میکنیم، اطلاعات را از طریق تاکید، اغراق یا کوچک کردن، دستکاری میکنیم و یا با پنهان کردن احساسات و اطلاعات، پارتنرمان را از دانستن آنها محروم میکنیم.
تنها تعداد کمی از ما یاد گرفتهایم که شجاعت از خودمان نشان دهیم و افکار و احساسات منفی یا مثبت خود را آشکار کنیم.
هزینه دروغ گفتن و رازها
بیشتر افرادی که دروغ میگویند، نگران خطرات صداقت هستند، اما به خطرات نادرستی (دروغگویی یا پنهان کاری) فکر نمیکنند.
۸ آسیب دروغ و پنهانکاری عبارتند از:
۱- صمیمیت، مبتنی بر اعتماد و اصالت است.
صمیمیت یعنی توانایی آسیبپذیر یا «برهنه» بودن، نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر احساسی.
دروغگویی، مسیرهای صمیمیت واقعی با شریک عاطفی را مسدود میکند.
۲- دروغگویی و رازها منجر به دروغهای پنهان و حذفیاتی دیگر میشود که به خاطر سپردن همه آنها دشوار است.
و اگر حقیقت آشکار بشود، این مورد باعث میشود که آسیب بیشتری از حالت اول آن وارد شود.
۳- دارنده راز، در لحظات صمیمی با فرد فریب خورده، احساس ناراحتی و گناه میکند و همین موضوع باعث میشود از نزدیکی و صحبت در رابطه با موضوعات خاص اجتناب کند.
اجتناب کردن ممکن است حتی آگاهانه نباشد و شامل مواردی مثل مشغول شدن به کار، دوستان، سرگرمیها و انجام فعالیتهایی باشد که فرصت کمی برای گفتگوهای خصوصی باقی میگذارد.
و حتی فرد فریبکار ممکن است بحثی برای ایجاد فاصله ایجاد کند.
۴- صداقت به عنوان یک هنجار اخلاقی در فرهنگهای مختلف ارزشگذاری میشود. وقتی مسئلهای را پنهان میکنیم، اضطراب ناشی از احساس گناه را تجربه می کنیم.
علیرغم بهترین تلاش برای پنهان کردن دروغمان، بدن ما بصورت ناخودآگاه واکنشهای فیزیولوژیکی مبنی بر آشکارسازی از خودش نشان می دهد.
۵- نقض ارزشها نه تنها منجر به تجربه کردن احساس گناه میشود، بلکه بر هویت هم تاثیر منفی میگذارد.
و این فرایند در یک دوره طولانی، میتواند اثرات مخربی را بر روی عزت نفس ما بگذارد.
احساس گناه معمولی که با صداقت قابل جبران بود، اکنون به شرم تبدیل میشود و حس ارزشمندی و شایستگی ما را تضعیف میکند.
۶- در این مرحله روشهایی که برای مدیریت احساس گناه و شرم استفاده میکنیم، مشکلات بیشتری را به وجود میآورد.
از جمله اینکه ممکن است برای توجیه اعمال خود، دلخوری ایجاد کنیم، کنارهگیری کنیم یا انتقادی و پرخاشگر رفتار کنیم.
تا جایی که برخی افراد در دروغگویی خود وسواس پیدا میکنند و برای تمرکز روی هر چیز دیگری مشکل پیدا میکنند.
و احساس افراد تقسیمبندی میشود، یعنی بخشهای مرتبط با انکار و منطق میگویند که « آنچه شریکم نمیداند به او صدمه نمیزند»، یا «من فقط یک بار آن را انجام دادم»
اینها دفاعهای روانی هستند و موجب میشوند دچار تضادهای درونی شویم.
۷- تحقیقات نشان میدهد که دروغگویی علاوه بر پریشانی روانی، منجر به مشکلات جسمانی هم میشود.
۸- از طرفی ممکن است که قربانیان فریب با احساسات سردرگمی، اضطراب، عصبانیت، شک، حس طرد شدن و رفتارهای اجتنابی مواجه شوند و واکنش نشان دهند.
آنها ممکن است به خودشان شک کنند و عزتنفسشان آسیب ببیند. اغلب قربانیان خیانت، برای بهبود از دستدادن اعتماد و افزایش عزتنفس خود، به مشاوره نیاز دارند.
چه چیزی را فاش کنیم؟
نظرات افراد و فرهنگهای مختلف در مورد میزان «حقیقت» یا همان خود افشاگری، بسیار متفاوت است.
البته که آداب و رسوم در طول زمان تغییر میکنند، مثلا زمانی همجنسگرایی یا ترنس در بیشتر فرهنگها تابو بود، ولی اکنون در برخی کشورها کاملا پذیرفته شده است.
یا زمانی فرزندخواندگی برای مدتهای مدیدی مخفی نگه داشته میشد تا زمانی که کودک بزرگ شود. امروزه این موضوع پذیرفته شده است که ما حق دریافت اطلاعات وراثتی خود را داریم، به ویژه به دلایل پزشکی.
در یک رابطه جنسی، ما به دلایل عاطفی و سلامتی حق داریم که در مورد شریک خود بیشتر بدانیم.
اغلب شرکای وفادار، میخواهند با توجیه یا انکار یا نپرسیدن سوال و بیان نکردن نیازها، خود را فریب دهند تا قایق را تکان ندهند و رابطه به خطر نیفتد.
اما زمانی که خیانت صورت گرفته باشد، حتی اگر زوجها در کنار هم بمانند، بذرهای بیاعتمادی باقی میماند و گاهی اوقات رابطه را مسموم میکند.
چه زمانی و چگونه آشکارسازی انجام شود؟
اینکه چه چیزی، چه زمانی، چرا و چگونه شروع به افشاسازی کنیم، به عواملی اساسی چون زمان، تاثیر و انگیزههای ما از این اقدام بستگی دارد.
گاهی برای بازسازی یک ازدواج شکستخورده، افشا سازی کامل، لازم و ضروری میباشد.
همچنین مطالعات نشان میدهد افرادی که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارند، احتمال بیشتری دارد که شریک زندگی خود را ببخشند.
با این حال، قصد افراد از افشاسازی کاملا متفاوت است. برخیها میخواهند که صمیمیت قبل را به رابطه برگردانند و برخیها هم برای اینکه پروسه طلاق خود را زودتر شروع کنند، دست به این اقدام میزنند.
این بخش را با دقت کامل بخوانید
برای هر کسی که درگیر است، درد پنهان کاری، درد اولیه را تشدید میکند و هرچه این فریب را بیشتر ادامه دهد، به عزت نفس خود آسیب بیشتری وارد میکند.
در حالت ایدهآل، قبل از فاش کردن حقیقت در مقابل فردی که به او دروغ گفتهایم، بسیار مفید است که اشتباهات خود را بپذیریم.
در غیر اینصورت، احساس شرم و گناه ما میتواند مانعی برای همدلی واقعی با شخصی باشد که به او آسیب رساندهایم.
برای اینکار با فردی که قابل اعتماد است و میدانیم که قضاوت نمیکند، شروع به صحبت کنید و چه بهتر که این فرد، مشاور باشد.
مشاور به ما کمک میکند که خودمان را ببخشیم و در موقعیت بهتری برای پاسخ به سوالات احتمالی شریک عاطفیمان و مواجهه با خشم و احساسات جریحهدار شده او که ایجاد کردهایم، آماده باشیم.
هر مورد خیانت منحصر به فرد است. (در این مقاله، پنهان کاری و دروغگویی را زیر دسته خیانت در نظر گرفتهایم.)
آسیبها و عوارض ابتدایی و ثانوی پیرامون دروغگویی، از مواردی هستند که باید هنگام گفتن دروغ و حفظ اسرار در نظر بگیریم و تامل بیشتری در مورد عواقب اعمالمان برای خود، عزیزانمان و روابطمان انجام دهیم. اینکار از رنجهای بی مورد بعدی جلوگیری میکند.
قربانیان خیانت
وقتی حقایق آشکار میشوند، اغلب روشن کننده هستند و این میتواند به طرف مقابل کمک کند تا رفتارهای گیج کننده و توضیح نداده شده شما را درک کند.
در عین حال این موضوع میتواند ویرانگر باشد، کشف اینکه کسی را که دوستش داشتیم و به او اعتماد داشتیم به ما خیانت کرده است، باعث میشود تصویری که از شریک زندگی خود داریم و همچنین واقعیت را از بین ببرد.
متاسفانه، قربانیان خیانت اغلب خود را سرزنش میکنند که رابطهشان کارساز نبوده است و ممکن است مسئولیت خیانت شما را به گردن خود بیندازند، در حالی که هرگز هیچ کسی مسئول اعمال و کوتاهیهای دیگران نیست. ولی بررسی رفتارهای هر دو طرف برای درس گرفتن از آن، میتواند مفید باشد.
برخیها هم ممکن است در مواجهه با آشکارشدن حقایق، خشمگین شوند و شروع به بررسی جزئیات رویدادها و مکالمات قبلی کنند و به دنبال سرنخهای نادیده گرفته شده بگردند. آنها ممکن است به طرز دردناکی به این نتیجه برسند که آنها و شریک زندگیشان در دو واقعیت بسیار متفاوت زندگی میکردند، در حالی که آنها واقعیت را یکسان میدانستند و اگر این رابطه به پایان برسد، هر دو شریک ممکن است که از دو احساس شرم و سرزنش، رنج ببرند.
گاهی حتی اگر رابطه دوام بیاورد، زمانی که اعتمادها از بین روند، باعث انواع آسیبها و واکنشها از جمله انکار واقعیات میشود.
هر یک از ما معنای متفاوتی را به حقایق نسبت میدهیم و هر کدام از ما با توجه به یادگیریها و برنامهریزیهای ذهنیمان، واکنشهای متفاوتی داریم که این موضوع بصورت عمیق در کوچینگ خانواده با NLP مورد بررسی قرار میگیرد.
بهتر است که برای جلوگیری از هر یک از آسیبهای گفته شده و برای حفظ صمیمیت با همسر یا شریک عاطفی مان، اگر جایی احساس کردیم که باید موضوعی را پنهان کنیم، همه عواقب را در نظر بگیریم و با یک مشاور بی طرف در این باره صحبت کنیم.
سلام و سپاس
ممنون از شما، عالی بود 👌👏