اواسط سال ۸۷ بود. هر چقدر که هوا گرمتر میشد، حال من هم بدتر و بدتر. آن روزها حال عجیبی داشتم. انگار هرچه بلا و گرفتاری در دنیا وجود داشت، باید بر سر من نازل میشد. نگرانیها، ترسها و رنجشها که حاصل اتفاقات تلخ و آزاردهنده زندگیم بود، با هم جمع و تبدیل به تودهای […]