در این بخش کلماتی که در NLP با حرف C شروع میشود، برای شما آورده شده است. قطعا این کلمات تنها بخش کوچکی از واژه نامه nlp است که به مرور بروزرسانی خواهد شد.
Calibration
کالیبراسیون، دقت روی چهره
تشخیص حالتهای درونی فرد از روی نشانههای بیرونی از جمله تغییرات ریز در ناحیه صورت
Calibration loop
حلقه کالیبراسیون
الگویی برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه است که در تعامل مستمر میان طرفین و توجه به نشانههای رفتاری ما ایجاد میشود.
Capacity
ظرفیت، استعداد
Case study
مطالعه موردی، موردپژوهی
Casual explanation
تبیین علی
Casual relationship
رابطه علی
Collapsing Anchors or double anchors
تداعیگر دوگانه
تکنیکی در nlp به منظور خنثی کردن اثرات یک استرس یا ترس دائمی
Cause
علت
Cause- Effect
علت-معلول
Chaining
زنجیر کردن
پشت سرهم قرار دادن مجموعه ای از حالت ها.
Chaining Anchors
تداعیگر زنجیرهای
Change history
تغییر خاطرات
Change theory
نظریه تغییر
Choose freedom
آزادی انتخاب
Chuncking
بخشبندی کردن
سازماندهی یا تجزیه یک تجربه به اجزای کوچکتر یا بزرگتر
Chuncking down
بخشبندی کل به جزء
شامل حرکت به سمت مشخصات دقیقتر و خاصتر از اطلاعات
Chuncking laterally
بخشبندی موازی
شامل حرکت همزمان به سمت مشخصات ریزتر و بزرگتر از اطلاعات
Chuncking up
بخشبندی جزء به کل
شامل حرکت به سمت مشخصات بزرگتر و سطح مفهومیتر از اطلاعات
Clinic
کلینیک، درمانگاه
Clinical method
روش بالینی
Clinical psychology
روانشناسی بالینی
Clinician
متخصص بالینی
Closed mind
ذهن بسته
Cognitive Enhancement
تقویت شناختی
Cognitive map
نقشه ذهنی
Cognitive Neuro Science
علوم اعصاب شناختی
Cognitive Psychology
روانشناسی شناختی
Cognitive Reframing
قالبسازی مجدد شناختی
Cognitive Restructuring
بازسازی شناختی
Cognitive Science
علوم شناختی
Cognitive Scientist
دانشمندان شناختی
Cognitive skills
مهارتهای شناختی
Cognitive system
سیستم شناختی، نظام شناختی
Cognitive Metaphors
متافور شناختی
Common experience
تجربه مشترک
Common trait
ویژگی مشترک
Communicator
ارتباط گر، ارتباط دهنده
Communication
ارتباط
Communications principles
اصول ارتباطات
Communication theory
نظریه ارتباط
Comparison
مقایسه
Complex equivalence
تساوی پیچیده
دو جمله که تصور می شود معنای یکسانی دارند، یکی در مورد رفتار و یکی در مورد توانایی، برای مثال اینکه فکر کنید کسی به شما اهمیت نمی دهد چون به شما نگاه نمی کند.
Complex Metaphors
متافور پیچیده
نوعی از قصهدرمانی در nlp که در آن از داستانهای زنجیرهای و گاها بیربط برای برنامهریزی ذهن ناخودآگاه استفاده میشود
Concept learning
یادگیری مفهوم، مفهومآموزی
Conceptual
مفهومی
Conceptual learning
یادگیری مفهومی
Conceptual Metaphors
متافور مفهومی
نوعی از قصهدرمانی در nlp که بر روی القای یک مفهوم خاص به مخاطب تاکید دارد
Conditional Response
واکنش شرطی
Conflict
نتیجهگیری
Congruence
هماهنگی
همسو بودن باورها، ارزشها، مهارتها و رفتارها به منظور حفاظت از هدفی مطلوب
Congruency
همخوانی
تشخیص تطابق کلام با حالات فیزیکی مخاطب برای شناسایی اینکه او راست میگوید یا دروغ
Conscience
تعارض، تضاد
Conscious
خودآگاه
آگاهی و قدرت تحلیل و استدلال
Constant error
خطای ثابت
Construction need
نیاز به سازندگی
Constructivism
سازه انگاری
Content
محتوا
Content analysis
تحلیل محتوا
Content reframing
چهارچوب بندی مجدد محتوا
دادن یک معنی جدید به یک جمله یا به یک رفتار با پرسیدن: “این میتواند چه معنای دیگری داشته باشد؟”
Context
موقعیت
شرایط خاص مانند زمان، مکان و افراد حاضر که به یک رویداد معنا می دهند. کارهای خاصی در یک موقعیت امکان پذیر است (مثل روی صحنه) که در موقعیت های دیگر مجاز نیست (مثل یک خیابان عمومی).
Context reframing
چهارچوب بندی مجدد موقعیت
دادن یک معنی دیگر به یک جمله یا به یک کار با تغییر دادن موقعیت با پرسیدن: «این در چه موقعیتی معنا می دهد؟»
Contrast Frame
قالب تضاد یا تفاوت
Contrastive analysis
تحلیل مقابلهای
مقایسه دو یا چند عنصر و جستجوی تفاوت های عمده بین آنها برای درک بهتر آنها.
Conversational postulate
فرض مکالمه ای
یک الگوی هیپنوتیزمی با پرسیدن سوالی که در واقع حاوی یک دستور است. مانند: “آشغال را بیرون بردی؟”
Core message
پیام اصلی
Counseling psychology
روانشناسی مشاورهای
Counsellor
مشاور
Course participants
شرکتکنندگان دوره
Creative
خلاق
Creative methods
روشهای خلاق
Creative thinking
تفکر خلاق
Creativity
خلاقیت
Creativity development
توسعه خلاقیت، رشد خلاقیت
Creativity factors
عوامل خلاقیت
Creativity strategy
راهبرد خلاقیت
Crirical Submodality
شناسایی نظام تجسمی تعیینکننده
Criteria
معیار
الگو یا استانداری که فرد برای تصمیمگیری و معنادادن به ارزشها و باورهایش به آن توجه میکند.
Criterion
ملاک
Cross-over matching
همگام سازی متقاطع
تطبیق دادن زبان بدن یک شخص با یک نوع حرکت متفاوت، مثل حرکت دادن دست با توجه به ریتم صحبت یک شخص دیگر.