چگونه می‌توان با استفاده از nlp احساسات خود را کنترل کرد؟

کنترل احساسات با nlp
۵/۵ - (۷ امتیاز)

شاید شما هم این داستان را خوانده باشید: ” پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هر بار که عصبانی میشود یک میخ به دیوار بکوبد.

روز اول پسر بچه ۳۷ میخ به دیوار کوبید. چند هفته می‌گذرد و سرانجام پسر می‌آموزد که چگونه خوی خود را کنترل کند و کار به جایی رسید که تعداد میخ کمتری را به دیوار می‌کوبید.

او فهمید که مهار کردن عصبانیتش آسانتر از کوبیدن میخها به دیوار است. او این نکته را به پدرش گفت و پدر پیشنهاد داد که از این به بعد هر روز که میتواند عصبانیتش را کنترل کند، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون آورد.

روزها گذشت و پسر بچه سر انجام توانست به پدرش بگوید که تمام میخ‌ها را از دیوار بیرون آورده است. پدر دست پسر بچه را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت: پسرم تو خوب کاری کردی، با این حال به سوراخ‌های دیوار نگاه کن. دیوار دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود. وقتی چیزهایی را با عصبانیت می‌گویی، جای زخم‌های عاطفی باقی می‌ماند، دقیقا مانند جای زخم‌های روی این دیوار».

 یادگیری نحوه کنترل احساسات فقط برای خود ما مفید نیست، بلکه برای اطرافیانمان نیز مفید است. 

وقتی قبل از گفتن چیزی با عصبانیت فکر می‌کنیم، مانع از آسیب رساندن به طرف مقابل با کلمات خود می‌شویم. شاید پس از بروز عصبانیت بتوانیم عذرخواهی کنیم، اما جای زخم دقیقا مانند همان سوراخ‌های روی دیوار باقی خواهد ماند.

 

احساسات چیست؟

برای کنترل احساسات با nlp در ابتدا باید بدانیم که احساسات چیست؟
برای کنترل احساسات با nlp در ابتدا باید بدانیم که احساسات چیست؟

احساسات واکنشی به واقعه‌ای است که درک می‌کنیم. از نظر ماهیت، میتوانیم بگوییم احساسات پاسخی ثانویه به وقایع هستند.

از این نظر که چه عواملی باعث ایجاد و بروز احساسات می‌شوند، در هر فردی این مسأله متفاوت است.

پاسخ‌های احساسی ما ارتباط کمی با شخص دیگر دارد. وقتی ما احساس یا انرژی را از خود ساطع می‌کنیم، دقیقا مانند انجام هر رفتار دیگری در ماست.

به‌ عبارت دیگر، هرچه اکنون احساس خاصی را کمتر تجربه کنید، احتمال اینکه در آینده آن را تجربه کنید و بروز دهید، کمتر خواهد بود.

 چیزی به عنوان احساس “منفی” وجود ندارد، بلکه فقط تثبیت برخی از کاربردهای انرژی است که ما انجام می‌دهیم و ما هستیم که نحوه استفاده از انرژی‌هایمان را انتخاب می‌کنیم. 

 

تسلط احساسی چیست؟

برای آغاز یادگیری نحوه کنترل احساسات خود، باید این را درک کنید که شما یک موجود کامل هستید.

تسلط احساسی برای کنترل احساسات با nlp
تسلط احساسی برای کنترل احساسات با nlp

در بعضی مواقع ما تمایل داریم که خود را ذهنی با جسم بدانیم یا احساس با بدن یا اینکه خود را متشکل از اجزای جداگانه‌ای بدانیم.

از این نگاه، ما می‌توانیم یاد بگیریم که در هنگام وقوع تجربیات با هم تعامل داشته و با آنها بازی کنیم. همه چیز در وجود ما در جریان مداوم است و باید یاد بگیریم که ما نیز با آنها هم‌جریان باشیم.

یکی از اهداف یادگیری نحوه کنترل احساسات،  جدا کردن واکنش‌مان از واقعه‌ای است که اتفاق می‌افتد  و در اینجاست که می‌توانیم به مغزمان یاد دهیم که گزینه‌های دیگری نیز در دسترسمان است.

به عنوان یک تمرین، همین حالا از شما می‌خواهم به زمانی فکر کنید که احساس می‌کردید مجبورید نسبت به واقعه‌ای احساس خاصی داشته‌ باشید. حالا تصور کنید که اگر مجبور نبودید چنین تعهدی داشته باشید، اوضاع چطور پیش می‌رفت؟

رسیدن به این نقطه آنقدرها هم که فکر می‌کنید سخت نیست، اما به تلاش و مداومت نیاز دارد.

 

چگونه می‌توان پایه احساسی خود را پیدا کرد؟

هر کس یک “پایه” احساسی دارد که از آن استفاده می‌کند.  یعنی به نقطه‌ای می‌رسد که اقدام به بروز احساسات مثبت یا منفی می‌کند. 

پیشنهاد می‌شود که مبنای خود را یک خط بالاتر از پایه احساسی‌تان ببرید، زیرا باعث می‌شود که دیدگاه مثبت‌تری نسبت به زندگی داشته باشید، همچنین کمک می کند که کمتر تحت تاثیر رویدادهای منفی قرار بگیرید.

برای یافتن خط پایه، در طول روز شروع کنید به بررسی تصادفی نقطه تنظیم احساسات خود.

یعنی در طول روز و در زمان‌های تصادفی، توقف کنید و وضعیت احساسی خود را بررسی کنید و به آنچه در ذهن و بدن‌تان می‌گذرد توجه کنید.

emotion control3

۴ موردی که باید مورد توجه قرار دهید:

  • زمان و تاریخ
  • احساساتی که در بدن من وجود دارد (در حال تجربه چه احساسی هستم؟)
  • چه چیزی در ذهن من می‌گذرد؟
  • اظهار نظر (وضعیت خود را روی کاغذ بدون هیچ حذف یا اضافه‌ای بنویسید)

 

در انتهای روز پس از جمع‌آوری حدود ۲۰ تا ۳۰ مورد، باید روند کلی روحیه خود را مشاهده و نتیجه را بنویسید.

 همچنین باید این موضوع را درک کنید تنها کسی که موفق می‌شود این‌کار را برای شما انجام دهد، خود شما هستید و هیچ‌ شخص دیگری نمی‌تواند مبنای احساسی شما را کنترل کند. 

 

برای درون‌نگری و ارزیابی عمیق‌تر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:

  • الگوی من چیست؟
  • مرتبا به چه احساسات و افکاری بر می‌گردم و آنها را تجربه می‌کنم؟
  • آیا این واکنش‌های افکاری و احساساتی، همانی است که می‌خواهم داشته باشم؟

 

چگونه پایه احساسی خود را بالا ببریم؟

یکی از ساده‌ترین راه‌هایی که می‌توانم برای افزایش سطح پایه احساسی شما بگویم، اجرای اصل ۵% است.  ایده اصلی این اصل اینست که انرژی شما بالاتر برود. 

 

 چند مثال:

اگر کارهایی را دارید که باید آنها را انجام دهید، ۵% سریعتر از حالت عادی انجام دهید.

اگر با کسی صحبت می‌کنید، لحن خود را ۵% بالاتر از لحن معمولی خود ببرید.

اگر با کسی در ارتباط هستید، ۵% بیشتر از حد معمولی عادت‌تان به فرد مورد علاقه‌تان محبت کنید.

 

خودتان را از امروز به مدت ۹۰ روز به چالش بکشید و از اصل ۵% استفاده کنید و ببینید که چه اتفاقی می‌افتد.(توجه کنید که این چالش فقط برای بالابردن انرژی احساسی مثبت است)

 

چگونه انعطاف‌پذیری هیجانی بیشتری را در خود پرورش دهیم؟

برای افزایش تسلط عاطفی خود، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهیم، گسترش دامنه انعطاف‌پذیری عاطفی است.

 این کار باعث می‌شود تا دیگر هرگز مجبور نباشیم احساس بد را تجربه کنیم. 

emotion control4

چند ایده برای افزایش انعطاف‌پذیری احساسات شما:

  • در کلاس‌های بداهه‌گویی و کمدی شرکت کنید.
  • در هفته حداقل یک فیلم کمدی ببینید.
  • با افرادی معاشرت کنید که انرژی‌های بالا دارند.
  • کارهایی را امتحان کنید که قبلا هرگز تجربه انجامشان را نداشته‌اید.
  • عمدا لحظاتی را برای خود و اطرافیانتان خلق کنید که لذت بیشتری را ببرید.

 

نحوه برخورد با افراد دیگر

emotion control5

بخاطر داشته باشید که مردم نمی‌توانند شما را “مجبور” کنند که احساسی خاصی داشته باشید. این پدیده‌ای است که از درون شما بوجود می‌آید.

به عنوان مثال، در برقراری ارتباط با کسی، شاید شخص مقابل چیزی را به شما بگوید که کمی شما را آزار دهد و به نقطه پایه احساسی خود برسید.

حتی اگر شما درست بگویید و فرد مقابل شما در اشتباه کامل باشد، واقعیت این‌ است که شما شخصی هستید که احساساتتان را کنترل می‌کنید.

بدون توجه به آن کار یا رفتاری که فرد مقابل انجام می‌دهد، شما هستید که می‌توانید انتخاب کنید که احساس خوب یا بدی را تجربه کنید.

 

وقتی طوری رفتار می‌کنیم که انگار افراد دیگر می‌توانند ما را وادار به انجام کارهایی بکنند، بدن ما هم احساسات مناسبی را برای آن شرایط ایجاد می‌کند.

همه چیز بستگی به این دارد که شما می‌خواهید احساسات خود را به کدام سمت هدایت کنید.

ممکن است بگویید که کاملا حق با من بوده یا حق با من است.

 

به مثال زیر توجه کنید:

شما ممکن است در حال رانندگی باشید و راه خودتان را بروید و یک دفعه ماشین دیگری بدون هیچ علامتی جلوی شما را می گیرد و مجبور می‌شوید برای جلوگیری از تصادف، بلافاصله ترمز کنید.

اکثر مردم در صورت بروز چنین وضعیتی عصبانی می‌شوند، اما این به ما کمک نمی‌کند که احساسات خود را کنترل کنیم.

 برای ایجاد تغییر در سیستم احساسی خود، شما باید ۱۰۰% مسئولیت هر اتفاقی را بر عهده بگیرید. بدون مسئولیت کامل، هیچ‌کاری نمی‌توانید انجام دهید تا آنچه در اطراف شما اتفاق می‌افتد را تغییر دهید. 

اگر می‌خواهیم جهان به سهم خود عمل کند، ما باید اول سهم خود را انجام دهیم.

مثل اینکه جلوی شومینه بایستیم و بدون اینکه چوبی داخلش بیندازیم بگوییم اول تو گرما بده، بعد من چوب را داخل می‌اندازم.

 

اگر در مواقعی شخصی شروع کرد به اینکه احساس بدی را در شما ایجاد کند، به هیچ وجه به این تجربه رضایت ندهید بلکه برعکس عمل کنید و به صورت اغراق‌آمیزی آرامش خود را حفظ کنید. در اکثر موارد، در نهایت فرد مقابل حالت خود را تغییر می‌دهد.

هنگامی که شروع می‌کنید شما نیز مانند آن فرد عصبانیت خود را بروز دهید مانند این است که به یک مار غذا می‌دهید و آن مار شروع به پیچیدن به دور شما و فرد مقابل می‌کند و در این بازی هیچ‌کس برنده نمی‌شود. 

مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد، به یاد داشته باشید که مردم بیشتر به خودشان فکر می‌کنند نه شما. در حقیقت باید بگویم که هر چه در جهان می‌گذرد به شما مربوط نیست، هیچ‌کس به شما فکر نمی‌کند و اگر شخصی با شما درگیر می‌شود به احتمال زیاد این کار غیر عمدی است و تنها تعداد بسیار کمی هستند که از روی عمد به دیگران آسیب می‌رسانند.

 

نحوه مقابله با مشکلات، شرایط، چالش‌ها و غیره

در برهه‌هایی از زمان، ما یک مشکل یا وضعیتی چالش‌برانگیز را تجربه می کنیم.
برایان تریسی، سخنران برجسته توسعه شخصی می‌گوید که ما یا در بحران قرار می‌گیریم و یا در وسط بحران، از یک بحران خارج می‌شویم.

به نظر می‌رسد که مشکلات برای ماندن در اینجا هستند، بنابراین یادگیری نحوه برخورد با آنها به نفع ما خواهد بود.

emotion control8

برای شروع، مساله را با حواس پنج‌گانه خود شرح دهید، یعنی دقیقا مساله را ترسیم کنید که چه چیزی می‌بینید، چه چیزی می‌شنوید، چه چیزی احساس می‌کنید و شاید چه چیزی می‌بویید.

در قدم دوم بررسی کنید که بین مشکل و نتیجه ارتباطی وجود دارد یا خیر. اگر وجود داشت، نشانه این است که چیزی خراب شده است و فرصت رفع مشکل را خواهید داشت.

 به عمد سعی کنید که تنش‌های اضافه را از بدنتان خارج کنید. 

بدن به طور طبیعی وقتی تلاش می‌کنیم که افکارمان را با محیطی که هستیم سازگار کنیم، تنش ایجاد می‌کند. هنگامی که بدن شما در وضعیت آرامی قرار دارد، کنترل احساساتتان بسیار راحت‌تر است.

خوب است به این نکته توجه کنید که بیشتر مواردی که تجربه می‌کنیم ، تهدیدی برای سلامتی ما نیستند.

بیشتر استرس‌های غیرضروری ناشی از پیش‌بینی اتفاقات بد است. حتی اگر بدترین اتفاق هم بیفتد، شما همیشه این انتخاب را دارید که با برنامه‌ریزی، راه خود را برای رسیدن به وضعیت بهتر از وضعیت فعلی خود شروع کنید.

برای خودتان یک نگرش انعطاف‌پذیر ایجاد کنید.

 

چگونه می توان با واکنش‌های تکرارشونده برخورد کرد؟

گاهی اوقات قبل از اینکه آگاهانه در مورد واکنش‌ها فکر کنیم، فقط آنها را در موقعیت‌های متفاوت بروز می‌دهیم.

 

به این مثال توجه کنید:

یک مربی nlp متوجه شد که هر وقت از محل کار به خانه باز می‌گردد و نگاهش به چشمان همسرش می‌افتد، بلافاصله کیف خود را زمین می‌اندازد و می‌گفت: چه اتفاقی افتاده؟

همسرش هم با جمله‌ای پاسخ می‌داد که “چرا همیشه با روحیه بدی به خانه بر می‌گردی؟

emotion control6

 

هنگام برخورد با پاسخ‌های تکرارشونده، این فرایند ۴ مرحله‌ای ساده را برای شکستن آن موقعیت دنبال کنید:

۱-  الگوی تکرار‌شونده را پیدا کنید.

۲- آن را به ساده‌ترین اجزای تشکیل‌دهنده‌اش تقسیم کنید.

۳-  قسمت‌های متغیر الگو را پیدا کنید.

۴-  متغیرهای الگو را تغییر دهید.

 

 معمولا وقتی بخش‌هایی از قسمت‌های تشکیل‌دهنده الگو را تغییر می‌دهید، کل سیستم تمایل به تغییر دارد. 

در مثال بالا، مرد متوجه شد که وقتی همسرش را می‌بیند که بین راه ورودی ایستاده است، او بلافاصله کیف خود را به زمین می‌اندازد. او مسئولیت این کار را به عهده گرفت و می‌دانست که نمیتواند همسرش را مجبور به تغییر کند، بنابراین تصمیم گرفت که دفعه دیگر که به خانه آمد، در نیمه راه متوقف نشود.

او راه خود را ادامه داد و به سمت همسر خود رفت، لبخند زد و همسرش را بوسید.

از آن تصمیم به بعد، دیگر آن مشکل همیشگی تکرار نشد.

 

چگونه با افکار منفی کنار بیاییم؟

تا به حال، فکری در ذهن شما آمده است که حال شما را بد کند؟

ممکن است سعی کنید آن را دور بزنید و به چیز دیگری فکر کنید، اما بعد از چند دقیقه همان فکر با قدرت بیشتری بر می‌گردد و حتی حال شما از زمان بروز این فکر در ذهنتان هم بدتر می‌شود.

emotion control7

چه باید کرد؟

خب، شما می‌توانید هیچ تلاشی برای مقاومت در برابر آن فکر نکنید.

به خاطر داشته باشید که افکار شما “واقعی” نیستند. آنها فقط در ذهن شما وجود دارند. 

وقتی فکر ناخوشایندی پیش آمد، با آن پیش بروید.

وقتی آگاهانه با فکر ناخوشایند همراه می‌شوید، در نهایت می‌توانید آن فکر را مخدوش کنید. چطور؟!

دفعه بعدی که فکر ناخوشایندی به ذهن شما رسید، با آن بازی کنید.

 

به عنوان مثال، تصور کنید که در داخل هواپیما نشسته‌اید و با خود دارید فکر می‌کنید که ” اگر سقوط کند و بمیرم چه می‌شود؟”

این یک ترس طبیعی است، اما احتمال سقوط هواپیما و مردن، از احتمال اینکه در تصادف جاده‌ای بمیرید، بسیار کمتر است.

با این حال برای مقابله با این فکر منفی یا هر فکر دیگری، نیازی نیست که اینگونه فکر کنید.

بلکه فکر خود را همراهی کنید و ادامه دهید:  من می‌خواهم در این هواپیما بمیرم” و بعدش اضافه کنید که پس از مرگ، در جهنم قرار می‌گیرم و برای همیشه شکنجه می‌شوم و یا جسم من در دریا می‌افتد و توسط ماهیان خورده می‌شود و ….

خب این فکر به اندازه کافی مسخره شد، اینطور نیست؟

نکته همین جاست: وقتی شما به افکار منفی‌تان، افکار دیگری اضافه می‌کنید و در آن اغراق می‌کنید، جدی گرفتن آن فکر بسیار دشوارتر می‌شود.

 

کار دیگری که می‌توانید انجام دهید این است که آگاهانه از ابتدا تا انتها آن فکر را مرور و مرور کنید. اگر چند بار این کار را انجام دهید، سرانجام ذهن شما خسته می‌شود و خود به خود از بین می‌رود و یا اینکه متوجه می‌شوید چقدر این فکر مسخره و بی‌محتواست.

وقتی خود را در تصورات منفی‌تان غرق می‌کنید و قدرت این را دارید که بتوانید دامنه امکاناتی که ممکن است اتفاق بیفتد را گسترش دهید، به همان راحتی نیز می‌توانید اتفاقات خوب و مثبت را تصور کنید و امکانات آن را افزایش دهید و غرق در حال خوب شوید.

 همه چیز به نحوه انتخاب ذهن شما بستگی دارد. 

 

چگونه با خشم خود کنار بیاییم؟

عصبانیت یا خشم بخاطر این‌ است که احساس می‌کنید دارید کنترل می‌شوید.

emotion control11

اوایل مقاله، مثالی آوردیم که در حال رانندگی هستید و یک اتومبیل جلوی شمارا می‌گیرد. خاطرتان هست؟

اگر راننده هستید، می‌دانید که این کار چقدر ناامیدکننده است.

بیشتر مردم تمایل به ابراز عصبانیت و خشم در این مواقع دارند.

باید درک کنید که عصبانیت یک احساس ثانویه است که شما دارید در این اتقاق از خود بروز می‌دهید. به عبارت دیگر، واکنش شما به خاطر عوامل دیگری است.

با بازگشت به مثال رانندگی، ممکن است به نظر برسد که دلیل عصبانیت شما این‌ است که کسی راه شما را سد کرده است و شما به همین دلیل عصبانی شدید.

اما اگر کمی عمیق شوید، در این رویداد ممکن است متوجه شوید که عصبانیت شما با شخصی که راه شما را سد کرده است، هیچ ارتباطی ندارد.

ممکن است شما یاد کسی بیفتید که شما دوستش ندارید یا یاد مواقعی بیفتید که یکی از ارزش‌هایتان پایمال شده است و همین باعث می‌شود که شما در این موقع عصبانیت خود را بروز دهید.

هنگامی که به ریشه آنچه واقعا باعث بروز خشم شما می‌شود پی ببرید، می‌توانید آنچه را که باید تغییر کند را شفاف کنید.

اگر عصبانی هستید که چیزی مطابق برنامه شما پیش نرفته است، شاید نشانه این باشد که شما قادر به مدیریت صحیح زمان نشده‌اید.

 بنابراین هر وقت که شدت عصبانیت شما بالا می‌رود، سعی کنید متوجه شوید که چگونه کارها یا موقعیت را تنظیم کنید تا خشم، مناسب‌ترین پاسخ در آن رویداد نباشد. 

 

نتیجه:

emotion control9

تحت کنترل درآوردن احساسات یک کار مادام‌العمر است.

شما باید روز به روز بر روی احساسات خود کار کنید تا بتوانید کنترل لازم را بوجود آورید.

در پایان روز، احساسات شما فقط متعلق به شماست. لحظه‌ای که برای داشتن احساس عاطفی (مهربانی، خشم، افکار منفی، عشق و ….) ، انگشت خود را به سمت دیگران نشانه گرفتید، بدانید دارید از قدرت خود کم می‌کنید.

 

در طول مقاله چند تمرین عملی به شما ارائه داده‌ام، در اینجا لیستی کوتاه برای جمع‌آوری وجود دارد:

۱-  تنظیمات احساسی خود را در طول روز بررسی کنید.

۲- از اصل ۵% استفاده کنید.

۳- انعطاف‌پذیری عاطفی خود را پرورش دهید.

۴-  وقتی کسی سعی می‌کند شما را عصبانی کند، روی آرامش خود تمرکز کنید.

۵- برای مقابله با پاسخ‌های تکرار‌شونده از فرآیند ۴ مرحله‌ای استفاده کنید.

۶-  اگر فکر منفی به ذهنتان خطور کرد، از ابتدا تا انتها به صورت کاملا آگاهانه تکرار کنید و یا با افزودن چیزی، با آن بازی کنید.

۷- اگر عصبانی شدید، از خود بپرسید که چگونه مسائل را تنظیم کنم تا خشم مناسب‌ترین پاسخ نباشد؟

 

اگر فقط چند مورد از نکاتی که در این مقاله است را دنبال کنید، کنترل بیشتری بر احساسات خود پیدا خواهید کرد که می تواند کیفیت زندگی شما را تا حد بسیار زیادی بهبود بخشد. موفق باشید.

 

برگرفته از مقاله How To Control Your Emotions Using NLP
منبع: pciinstitute.net

 

002
۵ ۲ رای‌ها
Article Rating
عضو
اشاره به موضوع
guest
2 Comments
جدیدترین نظرات
قدیمی‌ترین نظرات نظرات با تعداد رای زیاد
بازخورد درون خطی
دیدن همه نظرها
2
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx